نگاهی به آلبوم موسیقی “دیالوگ”، اثر تازه ی شیدا قرچه داغی
دیالوگ
آهنگساز: شیدا قراچه داغی
معرفی و نقد: محمود خوشنام
سالها پیش از این، یکی از نشریات فرهنگی که توجه ویژهای به حوزه موسیقی داشت، این پرسش را در برابر صاحب نظران قرار داده بود که: چرا زنان خیلی کمتر از مردان به سراغ آهنگسازی میروند؟
زنان، نه تنها در ایران که در همه جای دنیا و در سراسر تاریخ موسیقی، غالبا به خواندن و نواختن روی آوردهاند و از میان اندک شماری که دستی نیز در ساخت و پرداخت موسیقی داشتهاند، هیچ یک شهرتی نظیر مردان نیافتهاند.
پاسخهایی که از سوی موسیقی شناسان و صاحب نظران فرهنگی دریافت شد، سخت متفاوت بود.
بعضی یک رشته دلایل ذاتی و طبیعی برای قضیه “میتراشیدند”. دلایلی مرد سالارانه که امروز مورد تأیید هیچکس نیست. برخی دیگر بر موقعیت ناهنجار اجتماعی- فرهنگی زنان در جامعه مرد سالار تکیه میکردند که در نهایت ربطی به پرسش نداشت.
زنان در حوزه موسیقی خیلی هم فعال بودهاند و هستند ولی چرا آهنگسازی باب طبعشان نیست؟
این پرسش، راستش را بخواهید، هنوز هم پاسخ منطقی خود را پیدا نکرده است. هنوز هم زنان جز انگشت شماری وارد میدان آهنگسازی نمیشوند.
این وضعیت البته در نهایت به سود همان انگشت شماران تمام میشود. زیرا که در کانون توجه علاقهمندان به موسیقی قرار میگیرند و همه همیشه در انتظارند کار تازهای از آنها را بشنوند
موسیقی برای چهل فیلم
در ایران پیش و حتی پس از انقلاب نیِز از این انگشت شمار زنان آهنگساز حضور داشتهاند و دارند. یکی از آنها شیدا قراچه داغی است که در حوزه موسیقی پیشرو کار میکند و اینک آخرین آفریده او با عنوان “دیالوگ” پیش روی ماست.
شیدا قراچه داغی در سال ۱۳۲۰ در تهران زاده شد و تحصیلات خود را در پیانو نوازی و آهنگسازی در سالهای چهل در آکادمی موسیقی وین- در اتریش گذارند.
او پس از بازگشت به ایران به تدریس در هنرستان عالی موسیقی در تهران مشغول شد و همزمان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کار پرداخت.
شیدا در زمینه آفرینشی بیشتر در زِمینه موسیقی فیلم کار کرده است.
برای نخستین بار، در سال ۱۳۵۰ برای فیلم کوتاه آن که خیال کرد و آن که خیال بافت از مرتضی ممیز موسیقی نوشت و تا سال ۱۳۵۸ که آخرین موسیقی را برای فیلم چنین کنند حکایت از محمد رضا اصلانی نوشت، درجمع با چهل فیلم کوتاه و بلند همکاری داشته است.
در میان فیلمها و سریالهای معروف داستانی، موسیقی ” رگبار” و “کلاغ” از بهرام بیضائی و ” دائی جان ناپلئون” از ناصر تقوائی، از آن اوست.
شیدا چند سال پیش منظومه “پریا”ی احمد شاملو را با موسیقی خود به صورت باله درآورد و در کانادا به روی صحنه برد و نقدهای مساعدی از رسانهها دریافت کرد.
او که اینک گویا از اتریش به کانادا مهاجرت کرده، آلبوم موسیقی ” دیالوگ” را به بازار فرستاده که از رویارویی پیانو، ساز اصلی او، با چند ساز دیگر به دست آمده است.
رویارویی شرق و غرب
دیالوگ ولی تنها رویارویی سازها نیست، رویارویی عناصری از موسیقی شرق و غرب نیز هست که در بخشهای دهگانه اثر، خود را به نمایش میگذارد.
در بخش اول، پیانو با ویولنسل وارد گفت و گو میشود. گفت و گو را ویولنسل با یک موتیف نوستالژیک آغاز میکند و پس از چند میزان آن را در بستر شاداب آکوردهای پیانو فرو مینشاند تا زمینه را برای بگو مگوهای در هم تنیده با او فراهم آورد.
این غمیادانه آغازین را با حس و حال درخور توجهی مینوازد .(Alain Aubut )الن اوبو
در بخش دوم دیالوگ که “چهارگاه” نام گرفته، ویولنسل جای به کلارینت (قره نی) میسپارد. کلارینت را زاون زاکاریان با دقت و رعایت همه نوآنسهای چهار گاهی مینوازد، حتی با تکیه بر پایه بندیهای پیانو، چهار مضراب دل انگیزی را عرضه میکند. نا گفته نماند چهارگاه شیدا، کمی شبیه به یکی از “رنگارنگ”های “سنجری” از کار درآمده است.
بخش سوم آلبوم تازه شیدا، رودرویی پیانو را با ویولن و ویلنسل روایت میکند. ویولن ملودی تازهای را پیش میکشد و دو ساز دیگر را مجذوبانه با خود میبرد.
شیدا سی و دو سه سال پس از دیالوگ و چهارگاه، این سومین بخش را که طنزینه (Humoresque) نامیده شده، در سال ۲۰۰۸، دور از وطن، در مونترآل آفریده و بدیهی است که غنای بیانی بیشتری داشته باشد.
هدف آهنگساز در این طنزینه این بوده است که اختلاط ملودیهای ایرانی را با ریتمهای غیر معمول تجربه کند.
شیدا خود گفته است که در زمینه آهنگسازی همیشه در فکر آن بوده که پلی میان موسیقی تحول نیافته شرقی و موسیقی تحول یافته غربی پدید آورد. کاری که البته صد سالی است که فکر همه موسیقیدانان ایران را به خود مشغول کرده است.
باری بخش سوم شکل و شمایل مدرنتری دارد ولی هم چنان حس و حال ایرانی را با خود نگاه میدارد.
نوازنده ویولن هم توانائیهای همتایان خود را دارد.(Ch.Prevost)کرستیان پره وست
در بخش چهارم که متوریته نامیده شده ویولن و پیانو با هم خلوت می کنند و “رویاهایی را در فضا می سازند”.راز و نیازی که گوش را می نوازد.
شیدا قراچه داغی، نیمی از بخشهای دیالوگ را ( از پنج تا نه) به نواختههای پیانوی خود اختصاص داده است.
بر خلاف بسیاری از آموزگاران موسیقی که خودشان نوازنده خوبی نیستند، شیدا در این نواختهها نشان میدهد که آموزگاری است که ظرافتهای اجرایی را نیز میشناسد.
گفت و گوی درونی”، “شوق مونترآل”، “نوستالژی در پاریس”، “الهام رقص” و “تکهای موسیقی برای فیلم”، عنوانهای این بخشهای پیانوئی است.
شیدا در بخش دهم دیالوگ همه را به همنوازی فرا میخواند. هر چهار ساز وارد میدان میشوند تا گفت و گوی نهایی میان اعضای یک ” کوارتت” را به انجام برسانند.
شیدا قراچه داغی با انتشار دیالوگ به ما امکان داده است که در روزگار خشم و خشونت گوش را به پاد زهر لطیف شاعرانهای بسپاریم و کمی آرام بگیریم.
http://reviewland.mihanblog.com/post/190